بعضی وقتا در طول ایده های خوبی برای نوشتن یه متن و داستان به ذهنم میرسن. به خاطر شلوغی و سروصدای منزل و عدم آرامش در منزل، موکول به آخر شب میکنم. در طول روز با این ایده وقتهای خالیمو پر میکنم. داستان مینویسم. روی شخصیتها کار میکنم و . . وقتی آخر شب میشه و همه میخوابن، منم خسته میشم و خوابم میگیره. فردا صبحش که بیدار میشم نه خبری از شخصیتها هستند، نه داستان و نه حتی ایده. متاسفانه سن مستقل بودن هست و ما به شدت نامستقلیم. ایده های داستاننویسی
نمایشنامه خرده جنایات زناشویی
مینی سریال خانم اسکارلت و دوک
ایده ,میکنم ,داستان ,شب ,آخر ,میشم ,ایده های ,آخر شب ,در طول ,فردا صبحش ,میگیره فردا
درباره این سایت